این آخرین بار»ها غمانگیز هستند! مثلا یک روزی برای آخرین بار رفتیم توی کوچه بازی کردیم و نمیدانستیم که آخرین بار است. یک روز برای آخرین بار داخل زمین تکواندو مبارزه کردم و نمیدانستم که آخرین بار است. یک روز برای آخرین بار با آدمهای اطرافمان حرف میزنیم و احتمالا طبق معمول حوصله نداریم و به هم بیتوجهی میکنیم و نمیدانیم که آخرین بار است چون آدمها که نامیرا نیستند. آدمها یک بار برای آخرین بار همدیگر را در آغوش میگیرند و اگر بدانند که این آخرین بار است قلبشان از درد تکهتکه میشود. تو برایم بوس» فرستادی و من آنقدری دلخور بودم که جوابی ندادم و نمیخواهم این آخرین بار باشد، چون نمیخواهم آخرین بار تو را نبوسیده باشم.
درباره این سایت