در پی بهتر شدن افسردگیام _حتی خدا هم نمیداند که قرار است تا کی این جمله را از من بشنوید!_ دوباره با جدیت در حال ساخت دستسازههایم هستم. کار با میخ و حلقهی یک سر را یاد گرفتهام و بسیار خوشحالم. البته کار سختی نبود، فقط از خریدن و امتحان کردنش میترسیدم. دلم میخواهد که کار با ف، چوب و رزین را هم یاد بگیرم. مبلغ و مقدار زیادی مواد اولیه خریدهام و از هر فرصتی برای خلق کردن استفاده میکنم. من برای ساختن فرزندانم نقشه نمیچینم؛ یعنی از قبل تصمیم نمیگیرم که قرار است چه چیزی درست کنم. دست میبرم سمت وسایل و شروع میکنم به چیدنشان کنار هم.
فرزندانم در حال آماده شدن
فرزندان جدیدم در دست من
اولین کار با میخ (میخ در واقع همان قطعهایست که از گل رد شده و آن را به زنجیر وصل کرده.)
قرار بود یک دستبند با مهرههای ریز چوبی باشد ولی آنقدر تغییر کرد که تبدیل شد به چیزی که میبینید!
همیشه دلم میخواست از این دستبندهای مکرومه درست کنم ولی افسردگیِ عن مانعم بود.
مدتی بود که در سر داشتم اسمم را در تمامی شبکههای اجتماعی تغییر دهم و بالاخره این کار را کردم. هنوز از اسم عالیس مطمئن نیستم. رایزنیها ادامه دارد. کار به جایی رسیده که تصمیم گرفتهام اسم بِرندم را هم تغییر دهم. هیچوقت فکر نمیکردم که از انتخاب اسم Colorful Black پشیمان شوم! در پست بعدی برایتان فلسفهی انتخابش را توضیح خواهم داد.
بیصبرانه منتظرم تا بخشی از کارهایم آماده شوند و از آنها عکس بگیرم. جاهایی که میتوانید فرزندانم را ببینید:
کانال تلگرم --->
کلیک کنید!
صفحهی اینستگرم --->
کلیک کنید!
درباره این سایت