من آدم سفرنامه بنویسی نیستم. حس و حالم را در چهارچوب تصاویر بیان می‌کنم. سفر هم که می‌روم با خودم لپ‌تاپ نمی‌برم. اما گاهی نیاز پیدا می‌کنم که درباره‌ی مسائل حاشیه‌ای بنویسم. این بار که رفتم تهران، لپ‌تاپم را همراه خودم بردم. البته مریض شدم و نیاز چندانی به‌ش پیدا نکردم اما خب، یکی دو بار نوشتم. حالا از گفتن این حرف‌ها می‌خواهم به چه نکته‌ای برسم؟ راستش این بار نکته‌ای در کار نیست. گاهی آدم باید صرفا از نوشتن لذت ببرد. همیشه که نباید چشم‌مان دنبال مقصد باشد. بیایید گاهی هم از مسیر نوشتن لذت ببریم. اصلا من چه کسی باشم که بخواهم برای شما نکته بگویم. شاید من هم رفتم و تبلت خریدم تا کارم در سفر با کوله آسان شود و مجبور نباشم وزن لپ‌تاپ را حمل کنم و نگران آسیب دیدن و یده شدنش باشم. هوم؟

 

 

پ.ن1: درس امروز؛ نانوایی از ساعت 7 تا 9:30 صبح باز است و نان پخت می‌کند.

پ.ن2: دلم استراحت کردن می‌خواست. کمی دراز کشیدم. برق‌ها خاموش بودند و بازتاب نور آوکواریوم و لپ‌تاپ بود که مرا در صفحه‌ی گوشی نشان می‌داد. آهنگ اوریل پخش کردم و همراهش خواندم. راستش کرمم گرفته که بعضی از ویدیوهایم را برای شما هم آپلود کنم.

پ.ن3: آهنگ مورد نظر از سال 2002

Avril Lavigne / Losing Grip

 


دریافت


مشخصات

آخرین جستجو ها