گاهی دوست دارم که بیشعور باشم و بابت بیتوجهی به قراری که گذاشتهایم و کنسل کردنش عذرخواهی نکنم. البته از جهاتی حق دارم؛ سالهاست که قرارمان را به دلایل مختلف کنسل میکند. نه که بخواهم تلافی کنم؛ واقعا یادم رفته بود. در عوض تصمیم گرفتم که با یک آدم رندم ملاقات کنم و اتفاقا تجربهی جذابی بود. از همان ابتدا گفت که اگر سردم شد سوییشرتش را میدهد که تنم کنم. و وقتی که سردم شد، سوییشرتش را درآورد و مرا در آغوشش گرفت تا گرم شوم. همینقدر جذاب. همینقدر مختصر.
درباره این سایت