از همان بچگی لوازم آرایش مادرم برایم جذاب بودند و خیال می‌کردم با آن سایه‌های فاسد شده‌ی سبز و آبی قرار است شبیه سیندرلا شوم و همه‌ی احساسات بد از بین می‌روند و دیگران به من علاقه‌مند خواهند شد! نوجوان شدم و علاقه‌م به آرایش کردن بیشتر شد. اعتماد به نفس کافی نداشتم و خیال می‌کردم که زشت هستم. از وقتی که وسط ابروهایم را برداشتم حس کردم که زیباتر شده‌ام. یک دوره از زندگی‌ام، گمان می‌کنم اوایل بیست و یک سالگی بود، که شروع کردم به خریدن تعداد زیادی لوازم آرایش. دوستانم که مرا می‌دیدند، طبق معمول و برای اینکه نشان دهند لال نیستند، می‌گفتند چه عجب تو بالاخره یکم آرایش کردی!» از ترس خانواده‌ی مذهبی بود که همیشه رژم کمرنگ بود. تا اینکه به دلیل اختلاف در رابطه‌ای که بودم به پیشنهاد دوست‌پسر آن زمان، دو نفری رفتیم مشاوره و پس از گذراندن چند جلسه روانشناسی به پیشنهاد مشاور شروع کردم به خواندن کتاب. کم‌کم آرامتر و عمیق‌تر شدم. به لوازم آرایشم احتیاجی نداشتم و اصرار داشتم که چهره‌ی طبیعی‌ام را به همه نشان دهم. لوازم آرایشم را زیر قیمت در گروه دوستانه به حراج گذاشتم و تقریبا فقط یک رژ و ریمل برایم باقی مانده بود! من استاد تردید هستم، استاد خریدن لوازم آرایش اشتباهی. در نهایت گیجی و فشار روانی بالاخره یکی از رژها را انتخاب می‌کنم و وقتی پایم به خانه می‌رسد با خودم می‌گویم که باید فلان رنگ را می‌خریدم. رژ جدید یکی دو ماهی را به تنهایی در گوشه‌ای سپری می‌کند و ناگهان متوجه می‌شوم گه کار خوبی کردم که فلان رژ را خریدم و این چرخه‌ی معیوب تا همین الان هم ادامه داشته! به مناسبت عروسی پسردایی‌ام و برای اجتناب از سر و کله زدن با آرایشگرهای بی‌کفایت و نابلد تصمیم گرفتم که لوازم آرایش بخرم و خودم کار میکاپ را انجام بدهم. اما مرگ بر گرانی! مرگ بر نظام سرمایه‌داری! مرگ بر برده‌داری! باورم نمی‌شد که 6 قلم لوازم آرایش، 765 هزار تومان قیمت داشته باشد، آن هم با تخفیف! رژ جدیدم زیادی قرمز و مایع به نظر می‌رسد و رژگونه‌ی طلایی رنگم روی پوست طلایی رنگم تقریبا دیده نمی‌شود و اصلا بهتر بود این پالت سایه را نمی‌خریدم و آه خدای من! پیش خودم چه فکری کرده بودم که بدون تصمیم قبلی پایم را گذاشتم توی مغازه!! این همه پول پرداخت کردم و دیگر مثل دوران نوجوانی‌ام عاشق آرایش کردن نیستم و هیچ مشکلی ندارم که دیگران سیاهی زیر چشمان و جوش‌ها و موهای صورتم را ببینند. دلم را خوش کرده‌ام که تا 2 سال دیگر تاریخ مصرف دارند و من وقت دارم که تصمیم بگیرم قرار است با آن‌ها چه کار کنم!


مشخصات

آخرین جستجو ها